یکی از تصمیمات خطیر برای سازمان های بزرگ در مقوله سرویس های فناوری اطلاعات – و ارتباطات – اتخاذ تصمیمی است که بر آن اساس، نحوه فراهم آوری و دریافت اجزای خدمات IT، انتخاب و بر همان مبنا سازماندهی و هدایت شود.
اساسا هر خدمت ساده یا پیچیده ای، یا می تواند توسط اجرای داخلی تامین و ارایه شود (In-House) یا از طریق به کارگیری پیمانکار و سرویس دهنده ای خارج از تشکیلات سازمان خریداری شود (Out-Source) و بدیهی است که روش ترکیبی، متشکل از این 2 رویکرد نیز قابل تصور و به کارگیری است. نسبت به نوع، پیچیدگی کسب و کار، سرعت و کیفیت مورد انتظار، راهبردهای کلان سازمانی و البته هزینه ها و مخاطرات هر سرویسی، ممکن است کفه ترازوی انتخاب روش، به سمت یکی از این 2 گزینه سنگینی کند و واضح است که اتخاذ یک رویکرد واحد مبنی بر درون گرایی یا برون سپاری برای تمامی موضوعات و انواع خدمات در یک کسب و کار، اصولی و واقع گرایانه نبوده و شاید بدترین تصمیم باشد.
از سوی دیگر، سازمان های سرویس دهنده بر اساس بهروش های مدیریت خدمات فناوری اطلاعات، به سه دسته متفاوت تفکیک می شوند. نخستین دسته یا Internal Service Provider، ارایه دهندگان خدماتی هستند که خود، بخش یا واحدی از سازمان مخاطب هستند و صرفا نیز به سازمان متبوع خود ارایه خدمت می کنند. دسته دوم یا Shared Service Provider، هر چند ممکن است قرابت سازمانی با مجموعه سرویس گیرنده داشته باشند، اما مبادرت به تامین خدمات برای چند واحد متعدد و متنوع در همان سازمان مادر می کنند و در نهایت اینکه دسته سوم یا External Service Provider، خدمات خود را به مشتریان متعددی در بازار عام ارایه می کنند. متناسب با نوع خدمات و به کارگیری سرویس دهنده داخلی، شراکتی یا خارجی، نحوه تعریف نیاز، کارسپاری، نظارت، تعیین سطح خدمات، تحویل گرفتن و حتی مبادلات مالی و قراردادی ممکن است متفاوت بوده و دچار چالش های خاص خود باشد. برای مثال، درست است که تولید یک نرم افزار توسط تیمی درون سازمانی قاعدتا باید با درک بهتری از کسب و کار همراه باشد، اما با اتخاذ این روش، تمامی مخاطرات ناشی از شکست پروژه در اثر فقدان منابع، دانش یا تجربه به کارگیری متدولوژی های نوین و ابزارهای تولید نرم افزار، متوجه همان سازمان می شود. بسیاری از سازمان های بزرگ، در اثر تجربه منفی ناشی از به کارگیری یکی از 2 رویکرد، رو به سمت مقابل می آورند؛ به این ترتیب که اگر تشکیلات ارایه خدمات فناوری اطلاعات در زیرمجموعه های خود راه اندازی کرده اند و کیفیت خدمات آن را مطلوب ارزیابی نمی کنند، به سمت برونسپاری محض تمایل پیدا می کنند و همچنین برعکس این مسیر نیز قابل تصور است. روشن است که نه از راه افراط و نه تفریط، کیفیت که اساسا امری بهینه و میانه است، محقق نمی شود. بر مبنای تجربیات موفق، به هر میزان که یک سازمان، توانمندی های حاکمیتی نظیر مدیریت دانش، مدیریت پیمانکاران، چابکی و به روزرسانی مستمر فرایندها را در خود پرورانده و متعالی کند، به همان میزان حصول موفقیت در هر کدام از 2 روش یا روش ترکیبی، می تواند موفق و کاراتر باشد.
دیدگاه خود را بنویسید